اندیشکده موج

به پایگاه اطلاع رسانی و خدمات الکترونیک اندیشکده موج خوش آمدید

برقراری تماس با اندیشکده موج
021-28426248

آخرین‌های اندیشکده موج :

امامت _ ملت ایده گذار به سوی تمدن اسلامی

امامت _ ملت ایده گذار به سوی تمدن اسلامی امامت _ ملت ایده گذار به سوی تمدن اسلامی
14
روابط عمومی
26 . شهریور . 1402 15:57
irsbf badges
روابط عمومی روابط عمومی
نویسنده روابط عمومی
دسته بندی یادداشت
مدت زمان مطالعه 14 دقیقه
زمان انتشار 15:57    26 . شهریور . 1402

پرونده هویت ایران امروز؛ گفتگوی اختصاصی با حجت الاسلام علی محمدی مدیر مرکز علوم نوین اسلامی پیرامون روایت ایران امروز و شاخص های شناخت هویت انسانی

 

ضرورت «دستگاه فلسفی» برای شناخت هویت

بسم الله الرحمن الرحیم بحث هویت زیرساخت­ هایی دارد که هرکسی خودآگاه یا ناخودآگاه در آن بستر می ­اندیشد و یکی از این زیرساخت­ ها، مباحث فلسفی است که سعی در پاسخ سوالاتی چون تعریف هویت و بنیاد و مبنای آن دارد. این حرف براساس سنت­ ما است؛ آقای مصباح (ره) وقتی سفت ایستاد روی اینکه جامعه حقیقی نیست، یک تذکر خیلی خوبی داد که گفتۀ آقای مطهری که فرد و جامعه اصیل هستند در بنیاد فلسفی من جواب نمی­دهد زیرا من یک سنتی دارم. شما حتی تفسیر قرآن هم که می­کنی اگر بنیاد کلامی و فلسفی­ات پشتیبان استظهارتان نباشد، هزار آیه هم داشته باشید تأویل می­برید.

ما بخواهیم یا نخواهیم در بستر حاصل ­خیزیِ بنیادهای فکریِ­مان نشسته­ ایم و چنانچه این ظرفیت را خوب نشناسیم، یا مجبور به اکتفاء به ­حداقل­ها می­شویم و یا باید از آنها خارج شده و حرف بیهوده بزنیم. کسی که می­خواهد حرفی رو به پیش و در عین حال اصیل بزند، ناگزیر از شناخت امکان­ های بنیان ­های نظری ­اش است.

 

بدون دستگاه فلسفی امکان «انسجام بخشی» به داده ها وجود ندارد

هر پدیده­ ای دارای سطوح و لایه ­هایی است و در توضیح هیچ پدیده ­ای، نمی­توان آنرا از لایۀ فلسفی­ اش خارج کرد. بله می­توان گفت لایه فلسفی برای شناخت آن پدیده کافی نیست و محتاج داده­ های غیرفلسفی نیز هستیم. آن نگاه قیاسیِ از بالا به پایینی که محتاج داده ­ها نبود در حکمت یونان جای داشت اما اکنون مخدوش شده است ولی بدین معنا نیست که من می­توانم از آن لایۀ بالایی مطلقاً انصراف بدهم. همچنین آن داده­ هایی که مستقیماً از فلسفه بیرون نمی ­آیند بدون فلسفه امکان انسجام ­یابی ندارند. بنابراین بنیادی­ ترین علم بشر فلسفه است که اگر به­ آنها ملتفت نباشیم، داده­ ها روی سرمان خراب می­شود.

 

هویت انسان­ از منظر فلسفی چگونه شکل می­گیرد؟

۱. بنیاد هویتی انسان­ها به نسبت «اراده» آنها با «حقیقت» بازمی­ گردد

درباره چگونگی شکل­گیری هویت انسانی چارچوب فلسفی مجددا خودنمایی می­کند: ذات است که پیرامون بسازیم؟! طبع و اختلاف طبایع یا طبع اولیه و طبایع ثانویه داریم؟! اختیار را مطرح می­کنیم؟! نکته­ای که مقداری فردیدی و داوری است و مرحوم حسینی نیز تا بخشی با این همراه است، توجه به مفهوم اراده و اختیار در ساخت هویت است، چیزی که مرحوم فردید تحت عنوان «عهد» به­کار می­برد؛ شما در نسبت با حقیقت موقفی دارید که ورای مفهوم است. تعیین نسبت شما با حق، بنیاد هویتی شما را شکل می­دهد. اما اینکه بنیاد این هویت به­کجا بازگردانده می­شود بسیار مهم است. همین تعیین نسبت است که فرد را به تبار تاریخی گره می­زند. تبار تاریخی جغرافیایی یا حتی نژادی هم نیست، کاملا متوقف بر نسبت با حقیقت است و به­همین خاطر هویت به­شدت گره می­خورد به هویت تاریخی.

 

۲. الهیات و شناخت هویت انسان­ ها

برای شناخت عمق هویتی باید آنرا مطالعه تاریخی کنی و آنجا پیوند پدیده با الهیات عمومی و الهیات اجتماعی را کشف کنی و آنجاست که مقومات هویت توضیح پیدا می­کنند و الا در غیر این صورت اتفاقات روبنایی را بررسی کرده­اید که امکان تحول در آنها وجود دارد و در این صورت به حاق هویت دست نیافته­اید. آنجایی که مقومات هویت را که در پیوند است با الهیات عمومی و اجتماعی کشف کنید، تغییر آنها سخت است هرچند ممکن است، زیرا اساساً اختیاری است. اما این تغییر محتاج حوادث بسیار بزرگی است.

 

سنت بلاء الهی و اراده های انسانی در قبال آنها؛ دو عامل متعاطی در ساخت هویت انسانی

نقطه شروع هویت، اختیار است اما نه آن اختیاری که در عرض باقیِ اختیارات است، بلکه اختیاری که در نظام اختیارات قرار دارد و مقید اراده­ های مافوق است، به ­همین خاطر بسط هویت به ­شدت محتاج ضربه است تا در این لحظات تصمیم بگیرم که همان ارادۀ اولیۀ خویش را امتداد ببخشم و لوازمش را بپذیرم و یا اینکه التقاطی بشوم، التقاط هم در لایۀ­های پایین نمی ­ماند و خداوند سنت تمحیص دارد و به ­قدری حوادث اوج می­گیرند که شخص یک ­جایی باید انتخاب کند به­ کدام طرف تعلق دارد، مثل کسی که هم دوست­ دختر دارد و هم هیئت سیدالشهدا می­ آید، این به­ قدری جلو می­آید که دوستش می­گوید شب عاشورا باید جای دیگری برویم و او باید اینجا تعیین تکلیف کند، نمی­تواند همیشه هردو را داشته باشد. این وضعیت در هویت فردی و هویت جمعی وجود دارد؛ یعنی حوادث، مراکز اضطرار می­ سازند و اساساً طریق و فناوری بسط محور هویت در شئون رفتاری شما، سنت بلا است.

مدرسه نگاه: این‌را می­‌توان جمعی نیز توصیف کرد؟ مثلا جامعۀ ایرانی در یک سنت الهی یک انتخابی می­کند و یک مسیر هویتی را برایش رقم می­خورد.

حجت­ الاسلام علی محمدی: یک محوری وجود دارد که در حوادث، اللهم اوقفنی علی مراکز اضطراری است یعنی وقوف مراکز اضطرار رخ می­دهد که در چنین شرایطی دو حالت دارد؛ یا بسط پیدا می­کند و یا برمی­گردد و در همین شدت بیشتر ادامه می­دهد تا پاک شود و غربال شود و ساحت جدیدی که برای خودش هم ناپیدا بود برایش آشکار شود و آنجا را اصلاح کند.

سوره احزاب عجیب است، می­گوید اتفاقی افتاد که از بالا و پایین به­ شما حمله کردند؛ إِذْ جَاءُوكُمْ مِنْ فَوْقِكُمْ وَمِنْ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَإِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا ﴿۱۰) (چشمان گرد شده بودند و قلب­هایتان در دهانتان آمده بود)، بعد درباره منافقین می­گوید که تا این اتفاق افتاد، هُنَالِكَ ابْتُلِيَ الْمُؤْمِنُونَ وَزُلْزِلُوا زِلْزَالًا شَدِيدًا ﴿۱۱﴾ وَإِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُورًا (۱۲)، آنها گفتند خدا و رسول ما را فریفتند، در آیاتی بعد درباره مومنین می­گوید  لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا ﴿۲۱﴾ که در حوادث به رسول­ الله تمسک کنید، وَلَمَّا رَأَى الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ قَالُوا هَذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَصَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَمَا زَادَهُمْ إِلَّا إِيمَانًا وَتَسْلِيمًا ﴿۲۲﴾. پس دو اتفاق می­ افتد؛ هم علقه­ ای که با اختیار خودشان ایجاد کرده بودند و خداوند امداد کرده بود تشدید می­ شود و هم تبعیت بیشتر می­شود.

بنابراین جریان بسط هویت، جریان ایستادن در مقام مبارزه است.

 

پیشرفت و هویت؛ ضرورت وحدت نظام قواعد برای روایت­گری تبار تاریخی

تاریخ چیست؟! چه ادواری دارد؟! پیشران­های آن چیست؟! چگونه تغییر می­کند؟! نقش مشیت الهی و ارادۀ آدمی و عوامل تولید و طبیعت و جغرافیا و … در آن چیست؟! تا زمانی که یک توضیحی از این مباحث نداشته باشید، تحلیل شما سردرگم است زیرا کأنّه ذیل چیزی قاعده ­پذیر نمی­ شود. حرکت ­های اجتماعی ذیل یک سنت­ های تاریخی و سپس تبار تاریخی­ ای توضیح پذیر هستند.

وحدت قاعده است که گذشته را توضیح می­دهد؛ مثلا دربارۀ سنت­ ها خداوند می­ فرماید لاتبدیل لسنه الله، لاتحویل لسنه الله. نه تغییر می­کند و نه حال به حال است که بگیرد و نگیرد. وقتی چنین قاعده ­ای دارید، می­ توانید تبار تاریخی توضیح دهید، یعنی می ­توانید بگویید ابراهیم (ع) وقتی از شهری که بود بیرون شد و به­ طرف­ های فلسطین آمد، چگونه آدم­ هایی را از جمله حضرت لوط به اطراف گسیل کرد؟! چگونه جذب قلوب می­کند و می­توانست با فطرت ­ها صحبت کند. با مترفین و با مستضعفین چه نسبتی داشت؟! وقتی خداوند دعوت به عبرت گرفتن می­کند یعنی این سنت هم در گذشته جاری بوده و هم بر تو جاری است.

شهید صدر می­گوید سنت­ های تاریخی مجاری جریان ربوبیت الهی است. ایشان تعبیر سنت­ های ربانی تاریخی دارند. وقتی جریان مشیت و حول قوه از طریق این سنت­ ها در عالم توزیع می­شود، قاعده می­تواند گذشته، حال، آینده را به­ یکدیگر پیوند بزند. بنابراین می­توانیم تبار تاریخی را توضیح دهیم چراکه توضیح آن از بستر وحدت قاعده عبور می­کند هرچند این یک قاعده نیست بلکه نظام قاعده ­هاست و همین است که پیچیده شکل می­گیرد.

تاریخ در ذیل این سنت ­ها امکان روایت شدن پیدا می­کند و بدون این وحدت نظام قاعده ­ها امکان روایت­ گری تبار تاریخی وجود ندارد. حالا پیوستن فرد به این تاریخ، محتاجِ آن عهدِ هویت ­ساز است که با آن انتخابِ عهد به یک تباری می­ پیوندی و یک قواعدی بر شما حاکم می­شود. حالا در این قواعد اگر به­ دنبال سکینه هستید، ذیل ان تنصر الله ینصرکم و یثبّت اقدامکم است. اینگونه نیست که بگویید من مومن می­شوم ولی در حادثه حاضر نشوید و ثبات قدم هم بخواهید، اینگونه ثبات شکل نمی­گیرد. می­ خواهی از خوف نجات یابی؟ ألا ان اولیاء الله لاخوف علیهم و لاهم یحزنون، و من اعرض عن ذکری فإن له معیشهً زنکاً. این تنوعی که می ­پذیرد اختیاری است، قاعده­ ها اگر آنگاه دارد که اگرِ آنها اختیاری است، اگر نصرت کنید نصرت می­شوی، خب اگر نصرت نکنید تحت قاعدۀ دیگری می­روید، یعنی شرط دیگری را محقق می­کنید که جزای حتمی دارد.

 

حرکت دوسویۀ تاریخ

۱. هزارۀ دوم میلادی؛ روی گردانی از هویت دینی و اقبال به دست آوردهای تجربی

در بالاترین سطح هویت اجتماعی، هویت ملی وجود دارد. امت مسیحی وقتی متلاشی شد، مفهوم دولت_ملت مدرن متولد گشت؛ اساسا مفهوم هویت ملی در خاستگاه غربیِ خودش در تعارض است با هویت امتی.

در پانصد سال اول که بربرها کل امپراتوری روم را نابود کردند، فقط کلیساها سالم ماندند و در این دوران که همه ­چیز نابود شد، کلیسا مبدأ علم، فرهنگ، کشاورزی، مهارت و همه­ چیز می­شود و اوجش از ۸۰۰ به بعد با شارلمانی است. این پانصد سال تجارتی وجود ندارد، مازاد تولیدی نیست و پول واسطی وجود ندارد و مهم­ترین عامل تحرک روزمرۀ مردم گاو و گاری­های بسته به­گاو است و فضای ساده­ زیستی و قناعت حاکم است و اتفاقا در همین دوره است که آگوستین شهرخدا می ­نویسد (۱۳۱۴ تا ۱۳۲۰) و سوال اصلی ­اش هم این است که از من می­ پرسند که ما ایمان آوردیم پس چرا مشکلاتمان کم نشد؟! چرا دچار دعوا هستیم؟! آنجا شهرخدا و شهر مردم را توضیح می­دهد و می­گوید ما به­ چه ­چیزی وعده داده شدیم و باید انتظار چه­ چیزی را داشته باشیم؟!

اما از سال ۱۰۰۰ به­ بعد که مسئلۀ زمین­داری کلیسا، مازاد تولید، تجارت، ابزار حرکت، پول واسط، بانکداری، آمدن یهودیان، شکل­ گیری طبقۀ بورژوا، ضریب­ دهی جنگ­ های صیلبی، مواجهۀ تمدنی با امویان باقی­ مانده در آندلس به­ وجود آمد و تعاطی­ ای میان این امور رخ داد، شوکی به جامعه وارد کرده بودند تا اینکه رسیدند به لوتر و دست­آورد های کوپرنیک و گالیله و پس از وستوالی، نیوتن. تمام این اتفاقاتی که می ­افتند یک سویی داشتند، اینگونه نیست که بایکدیگر هماهنگ باشند اما یک سویی در حال رخ دادن است، انگار جامعه دارد از چیزی دست برمی­دارد و به­ چیزی متمسک می­شود؛ آنچه از آن دست برمی دارد هویت دینی است و آنچه بدان متمسک می­شود دست­آوردهای تجربی است. همین را در ماکیاولی می­بینیم که میگوید؛ تاکنون به ­ما گفتند حکمرانی ذیل فضیلت و اخلاق است اما تاریخ را که نگاه می­کنم هیچکدام از آنهایی که این حرف­ ها را زدند حکمرانان موفقی نبودند و تمام حکمرانان موفق کسانی بودند که به این حرف­ ها پایبند نبودند. بنابراین باید به­ جای اینکه درباره چگونگی حکمرانی با فضیلت سخن بگوییم ببینیم حکمرانان موفق چه­ کردند و به ­آنها عمل کنیم.

 ۲. صفویه؛ آغاز مبارزۀ جبهه حق با جریان باطل برای ساخت تمدن اسلامی

۲.۱. ظرفیت های تمدنی ایران از صفویه

این اتفاق تاریخی (روی گردانی از هویت دینی به دستاوردهای تجربی) در ایران برعکس است یعنی ما یک فضای فرهنگِ پیوستارِ هویت­ آفرین داشتیم که در دورۀ صفویه این فرهنگ با مفهوم فرهنگِ ملی و با رسمی شدن تشیع، قوام یافت.

در صفویه فرهنگ امتی ما است که فرهنگ ملی ما را می­سازد. این یک امکان تاریخی به­ جامعه ایران می­دهد. این نکته ­ای بسیار مهم است که این امکان تاریخی ما را قادر می­ سازد که اکثریت قریب­ به اتفاقِ آرمان ­ها و ارزش ­های امتی خود را به ­زبان ملی و منافع ملی توضیح دهیم، به ­نحوی که در تعارض با هویت و منافع ملت ­های دیگر نیز قرار نگیرد. این یک امکان تاریخی ویژه برای ایران است و به همین دلیل است که به تعبیر رهبر انقلاب می­تواند ملی ­ترین شخصیتِ آن، امتی ­ترین شخصیت آن نیز باشد؛ شهید حاج ­قاسم سلیمانی.

چنین چیزی در کشورهای دیگر ممکن نیست زیرا امتی­ ترین شخصیت بودن، به­ معنای نادیده گرفتن هویت ملی شما است، در حالی که اینجا می­گوییم کسی را داریم که می­تواند از منافع امت دفاع کند و دقیقا این برهم­ افتادگی دارد با منافع ملی من. منافع ملی شما در تعارض با هویت­ های ملی مطوی تو نیست و به­ همین دلیل می­توانی کانون زایش تمدن جدید باشی.

 

۲.۲. ایده انقلاب اسلامی امامت _ امت است لکن باید از بستر امامت _ ملت عبور کند

(ایران) کانون زایش تمدن جدیدی است که با ایستادگی بر روی منافع ملی خودش، می­تواند تضمین کنندۀ منافع ملی سایر کشورهای پیرامونی خودش و حوزۀ تأثیر فرهنگی خودش نیز باشد. توضیح این امکان ویژه تاریخی خیلی چیز مهمی می­شود و الا نمی­توان دو شخصیت امتی و ملی را بایکدیگر جمع کرد ولی باید توجه کنیم که تئوری ما در این مسئله، از ابتداء امامت_امت نیست؛

ما نه دولت_ملت هستیم و نه امامت_امت به­ معنای بی ­زمان بودن، ما ایدۀ اصلی انقلاب اسلامی را امامت_امت می­دانیم لکن از بستر امامت_ملتفهم این نکته­ بسیار مهم است. ما نمی­توانیم ارزش ­های دینی را بدون برگردانِ به ­منافع ملی، عمومی کنیم.

آقا جمله ­ای دارند که می­گویند ملت ایران ملت بزرگی است، دشمنان بزرگی دارد، اگر رئیس جمهور چنین ملتی مومن نباشد در فشارها، منافع ملی را معامله می­کند با دشمن. برگردان مومن بودن رئیس جمهور، تعارضی با منافع ملی ندارد و اتفاقا منافع ملی منطق تفاهمِ عمومی است. در بحث سوریه نیز چنین است، گاهی باتعابیری از سوریه یاد کردیم که قشری شده است ولی وقتی می­توانی امر سوریه را ترجمه کنی به امنیت ملی، همراهی عمومی اتفاق می افتد.

مسئله حجاب را تا نتوانی توضیح دهی که حفاظت از منافع ملی در گرو مبارزۀ با فرهنگ برهنگی است و پیشرفت ملی در گرو حجاب است، نمی­توانی آنرا تبدیل به یک خواستۀ عمومی کنی.

اگر این برگردان مفاهیم امتی به ملی را نداشته باشیم، همواره تعارض میان امت و ملت باقی می­ ماند. فهم این امکان تاریخی در طراحی مدل و الگوی پیشرفت ایرانی_اسلامی بسیار مهم است؛

چگونه می­توانیم مفاهیم امتی را ملی کنیم و چگونه می­توانیم منافع ملی را طوری پیگیری کنیم که در تعارض با منافع امتی قرار نگیرد. این رمز آن است که چگونه ایران می­تواند کانون زایش تمدن جدید باشد.

 

اکنون درگیری هویتی جریان حق و باطل به هویت فطری و ضدفطری بدل شده است

جهت­ گیری­ های جریان حق و باطل وقتی تشدید می­شود لبه ­های تیزی پیدا می­کنند مثلا هم­جنس­گرایی از لبه ­های جهت­ گیری باطل است که در تضاد با جهت­ گیری ایمانی قرار دارد. ما در ایران برایمان بدیهی شده است که هم­جنس­گرایی امر مطلوبی نیست اما در برخی کشورها موافق و مخالفان جدی­ای پیدا کرده است و حتی موافقان آن برای اشاعۀ آن ریل­ گذاری می­کنند تا این مقاومت­ های فطری را در برابر هم­جنس­گرایی بشکنند.

پیدا کردن لبه های درگیری تمدنی جریان حق و باطل محتاج مطالعات فرهنگی است. این لبه­ ها به ­شدت تغییر می­کنند؛ در روایتی از امام سوال شد که مگر کفار در نور هستند که به سمت ظلمت بروند کما اینکه آیه فرموده یخرجونهم من النور الی الظلمات و حضرت فرمود که طوری می­شود که نور فطرت را هم به سمت خاموشی می­برند. مقاومت جهانی فطرت­ ها در مقابل جریان چشمِ اهولِ تمدن مدرن و جریان استکبار در موقعیت ­های مختلف لبه دارد، یک­ جاهایی را رد کرده است و یک ­جاهایی هنوز ایستاده است و مقاومت می­کند. بنابراین همچنان لایه مقاومت فطرت­ پایه ­ای وجود دارد که مقاومت می­کند ولی جبهۀ باطل در حال مبارزه است تا با علم و هنر و تکنولوژی و قانون خودش آنرا بشکند. اساسا دین انبیاء هم­سخنی دارد با فطرت.

منبع : مدرسه تفکر و نوآوری نگاه

ارسال دیـــدگاه

الگوی حمایتگری یا الگوی جهادی

الگوی حمایتگری یا الگوی جهادی
دیدگاه مخاطبین

امامت _ ملت ایده گذار به سوی تمدن اسلامی

کاربر مهمان دیدگاه خود را برای ما ارسال کنید

Generated with Avocode. Shape 491 copy 2 Shape 491 copy Shape 491